به یکی از شهربازیها رفته بودیم و تصمیم گرفتیم از برنامه “دیوار مرگ” دیدن کنیم. بلندگوی آن قسمت، با پخش یک آهنگ پرانرژی و تبلیغ هیجانانگیز، مخاطبان را بهخوبی جذب میکرد. به باجه بلیط فروشی مراجعه کردم که گفت برای دیدن آن برنامه باید از خود باجه دیوار مرگ بلیط دریافت کنید.
به سمت باجه موردنظر رفتم ولی کسی داخل آن نبود، در عوض آقایی در ابتدای پلهها ایستاده بود و بدون اینکه بلیط بفروشد، بهصورت نقدی هزینه را از افراد دریافت میکرد. ما هم مانند بقیه هزینه را پرداخت کردیم و از پلهها بالا رفتیم و به انتظار شروع برنامه نشستیم.
اجراکنندگان برنامههای نمایشی معمولاً استایل خاصی دارند و با شروعی تأثیرگذار، وارد صحنه میشوند ولی وقتی برنامه شروع شد، دیدیم همان آقای بلیط فروش به داخل استوانه چوبی آمد، کلاه ایمنی را از روی دسته موتور برداشت و شروع به اجرای برنامه کرد.
عکسالعمل بازدیدکنندگان جالب بود: «یعنی یکی رو پیدا نکرده که بیاد اینجا براش بلیط بفروشه؟ حتما این بنده خدا صبحها پیک موتوری هست، شبها میاد با موتور اینجا کار میکنه…». خلاصه اینکه مشتریان این برنامه با یک حس ناخوشایند، پایین آمدند و تجربه و خاطره منفی به همراه خود به منزل بردند.
اگر ارائهدهنده خدمات در سطح بالا هستید، مثلاً یک وکیل حقوقی، مشاور روانشناسی، مربی دورههای خاص و…، حتماً کسی را برای فروش خدمات خودتان استخدام کنید. حتی اگر درآمد خیلی زیادی هم ندارید، شخصی را پیدا کنید که بتواند بهخوبی خدمت شمارا پرزنت کند و ارزش خدمات شما را بالا ببرد.
مشتریان به دو دلیل از شما خدمات دریافت میکنند. یکی به خاطر اینکه صورتمسئلهای دارند و به دنبال راه برآورده کردن نیازشان هستند، دومین دلیل، خود شما هستید. شما در هنگام مذاکره با مشتری، باید به مسئله او و راهحلهای آن فکر کنید. اگر مشتری احساس کند تمام توجهتان به فروش خدماتتان است، به شما اعتماد نمیکند.
نکته بعد این است که اگر خود شما از دست مشتری پول بگیرید، قیمت خدمات خودتان را نمیتوانید از یک سطح بالاتر ببرید و مشتریانتان خیلی شمارا جدی نخواهند گرفت. اجازه بدهید رابطه شما با مشتری، یک رابطه عمیق و دوستانه باشد و کسی را استخدام کنید که بهجای شما از مشتریانتان پیگیری مطالبه کند.
نوشته: مجید_برقی